کد مطلب:302705 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:270

حفظ حرمت صالحان


از عنوان نمودن صلاح در آیه مباركه استفاده می گردد، كه رعایت حال فرزند بلحاظ صلاح پدر موضوعیت داشته و یكی از دستورات دینی و اخلاقی لازم در دین مقدس اسلام می باشد.

همانطوریكه از تفسیر آیه ی مباركه استفاده می گردد، پدر صالح در اجداد گذشته و قدیمی این دو یتیم بوده است.

این مطلب را كه در تعالیم دینی و مذهبی اسلام بدان توجه داده شده است، هرگز نمی تواند جزء مطالب اختصاصی اسلام بوده باشد زیرا كه ریشه ی این امر در اخلاق و نهاد انسان نهفته گردیده، اگر چه در اثر بعض تعالیم غلط بی رنگ و بی بها گردد، اما هرگز از سرشت


انسانی نمی تواند بدور بوده باشد.

پس احترام و تكریم از فرد یا قوم خاصی بواسطه ی شخص دیگر امری در فطرت جوامع بشری بوده و مطابق با وجدان بیدار انسان می باشد.

و بسیار جای تعجب است، كه چگونه فرهنگ غلط جعل بسادگی و بسرعت در میان مسلمانان رواج و اسباب وهن دینی را در جوامع اسلامی تقویت نموده.

پیدایش دو طرز تفكر متباین در باب شفاعت گویای این حركت آشكار دشمن بر علیه دینداری می باشد.

در روایات دینی كه در میان مسلمانان از اعتبار خاصی برخوردار می باشد، دو نوع طرز تفكر وجود دارد:

عمده ی بحث و نظر تفكر نفی شفاعت و عدم ارتباط عاطفی انسانها نسبت به یكدیگر می باشد.

گفته شد كه در مذاهب اسلامی مدعی تمسك بكتاب و سنت دو طرز تفكر متباین وجود دارد، كه یكی از آنها نافی شفاعت و دیگری مثبت آن می باشد.

بنابر دیدگاه اول، كه قطع علائق و ارتباط عاطفی است، حفظ و احترام فرزند و بستگان به اعتبار شخص معنی و مفهومی نمی تواند داشته باشد.

صحیح بخاری نفی این وابستگی را چنین روایت می كند:

ان ابا هریره قال: قام رسول الله صلی الله علیه و سلم حین أنزل


الله عزوجل: (وانذر عشیرتك الاقربین) [1] یا معشر القریش، اشتروا انفسكم لا اغنی عنكم من الله شیئا، یا بنی عبد مناف لا اغنی عنكم من الله شیئا! یا عباس بن عبدالمطلب لااغنی عنك من الله شیئا، و یا صفیه عمه رسول الله لا اغنی عنك من الله شیئا! و یا فاطمه بنت محمد سلینی ما شئت من مالی لا اغنی عنك من الله شیئا! [2] .


ترجمه: زمانی كه آیه ی انذار نازل گردید، پیامبر اقربای خود را جمع نمود و به آنها چنین گفت: برای خود تلاش نمایند، زیرا بودن من برای شما هیچ نفعی نخواهد بخشید، ای فرزندان عبد مناف، ای عباس و ای صفیه و ای فاطمه بدانید كه من برای شما در آخرت هیچ نفعی ندارم!! در امور دنیوی اگر بخواهید به شما كمك می نمایم.

این روایت را بخاری در سه جای كتاب خود نقل نموده و بدین طریق اعتقاد مذاهب اهل سنت را در باب شفاعت مشخص گردانیده.

در مقابل این روایت روایتی در سنن ابو داود و مسند احمد ذكر


شده كه نظائر آن در روایات صحیحه در مذهب اهل بیت فراوان بچشم می خورد:

ابو داود و احمد كه جماعاتی از علماء و محدثین اهل سنت كتاب آنها را اصح كتب حدیثی بشمار آورده اند، [3] روایت می كنند كه:

خطب رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: ما بال اقوام یزعمون ان رحمی لاتنفع، والذی نفسی بیده ان رحمی لموصوله فی الدنیا والاخره، و انی فرطكم علی الحوض.

ایها الناس الا سیجی قوم یوم القیامه، فیقول القائل منهم: یا رسول الله انا فلان بن فلان، فاقول: اما النسب فقد عرفت، ولكنكم ارتددتم بعدی و رجعتم القهقری. [4] .


ترجمه: ابو داود و احمد بسند صحیح روایت نموده اند كه رسول خدا خطبه خواند و فرمود: چه چیزی موجب گردیده تا جماعتی گمان كنند كه نسبت داشتن با من سودی نخواهد بخشید؟ قسم به آن خداوندی كه جان من در قدرت اوست ارحام من در دنیا و آخرت بمن متصل می باشند.

و من می روم و بر حوض وارد می گردم و ای مردم بدانید كه در قیامت اقوامی می آیند و كسی از آنها می گوید كه من فلانی فرزند


فلانی می باشم، و من در جواب او می گویم: در رابطه با نسب خودت می دانی، اما در ارتباط با كمك به تو، حقیقت این است كه شما بعد از من مرتد گردیدید و به جاهلیت خود برگشت نمودید.

پس با توجه به دو سنخ روایت، دو دیدگاه متناقض در باب شفاعت پدیدار می گردد، تردیدی نیست كه روایت اول از صحیح بخاری هیچ وجه تصحیحی نمی تواند داشته باشد، زیرا اولا: آیه ی انذار در ابتدای بعثت بوده، كه آنزمان هنوز فاطمه متولد نگردیده، تا مورد خطاب پیامبر بوده باشد.

ثانیاً: شفاعت به اذن پروردگار، هیچ رادع و مانعی در اعتقاد اسلامی نمی تواند داشته باشد، چنانكه فرمود: (من ذا الذی یشفع الا باذنه) [5] و (فما تنفعهم شفاعه الشافعین). [6] .


مطالب فراوانی در این باره وجود دارد، كه خود بتنهائی می تواند كتاب مستقلی را دربر داشته باشد.

شفاعت در امور دنیوی دارای نظائر فراوان می باشد، و شفاعت در آخرت هم بهمین وزان دارای امثله و شواهد بسیاری می باشد، كه در جای خود بتفصیل بیان گردیده است.

رسول مكرم اسلام از دختر حاتم طائی اكرام بعمل آورد، نفقات


و هدایائی به او اعطا نموده و سپس او را با احترام خاص به برادرش ملحق گردانید، [7] این عمل از آن حضرت در حقیقت تفسیر آیه ی كریمه جدار می باشد، كه می تواند نفوذ صلاح پدر كافر و اسیر محارب را نیز شامل گردد.

و صدیقه ی طاهره سلام الله علیها آن زمان كه خطبه ی فدكیه را، در كلماتی معجزآسا، برای همیشه ی تاریخ بیادگار گذاشت، تفسیر آیه ی كریمه ی جدار را در جمله ی: (المرء یحفظ فی ولده) [8] بار دیگر خاطرنشان گردانید.

او با دلی سوخته بیان نمود، كه خاطره ی پدران صالح و نیك كردار را هیچگاه نباید از یاد برد!

او غاصبین فدك را در پیشگاه ابناء تاریخ بشری به بند محاكمه كشانید، و با آنها به محاجه برخاست، كه شما موجبات غضب و آزار مرا فراهم نمودید، و چه زود فراموش كردید پدرم را، كه معلم صلاح و رستگاری بود، و من اكنون در میان شما یتیم او می باشم.

و راستی چه پرپیام و چه پرمعنی است، تفسیر آیه ی شریفه جدار! تفسیری كه در پرده ی پر رمز و راز خویش، صیانت از حریم اسلاف و قداست شؤنات نیاكان را در خود ابدی، و در پیام نورانی خود آنرا در وجود نسلهای بجامانده ی تاریخ متجلّی و ماندگار می گرداند.


اگر صالحان زمین ایمنی یافته، قداست انسان پای برجا، و تعلق یافته گان به صالحان زمین نیز در حریم خیر و صلاح از خطر نسبی رهانیده، و طریقی در تربیت و صلاح اجتماع فرا روی بشر باز می گردید!

چه جای درنگ از حفظ أولاد رسول؟! و چه جای تأمل از شراره ی عدو؟ كه قداست انسان را شكسته، و بشریت را در سفاكی خود آموزه های جاهلی را تلقین، و خشم و غضب و كینه را جایگزین عطوفت دینی و انسانی نموده است!!


[1] الشعراء:214.

[2] صحيح البخاري كتاب الوصايا باب هل يدخل النساء والولد في الارقاب رقم:2753، و طرفاه في كتاب المناقب باب من انتسب الي آبائه في الاسلام رقم:3527، و كتاب التفسير سوره الشعرا:رقم 4771.

[3] سير اعلام النبلاء 212:13، تهذيب التهذيب 172:4.

[4] منحه المعبود في ترتيب مسند الطيالسي ابي داود كتاب الكبائر، باب الترهيب من احتقار الذنوب الصغيره والاتكال علي النسب 64:2، مسند احمد 18:3.

[5] سوره بقره: آيه الكرسي 255. چه كسي بدون اذن خدا شفاعت مي كند.

[6] سوره المدثر:48. براي كافران شفاعت شفاعت كننده گان سودي نخواهد داشت.

[7] تاريخ الطبري 112:3، المنتظم لابن الجوزي 360:3، البدايه والنهايه 57:5.

[8] يعني ارزش و احترام افراد و اشخاص در فرزندان و در نسل او باقي خواهد ماند.